با هم تا سر کوچه رفتیم و جدا شدیم از هم با لبخند ازش خداحافظی کردم و بغلم کرد و رفت سمت مدرسش منم سمت مدرسه خودم
ولی اصلا تو حال خودم نبودم
ی حس عجیبی داشتم
ده دقیقه دیر رسیدم سر کلاس شکی داشتیم ولی من اصلا حواسم به درس نبود حواسم پیش بوسه سر صبح بود
کل روز تو هپلوت بودم تا اینکه بالاخره مدرسه تموم شد دوست داشتم زودتر برم خونه و گوشیمو چک کنم ببین حسین چیزی گفته یا نه
رسیدم خونه هم حس شیرین داشتم هم گناه ولی هر چی بود دوسش داشتم
گوشیو برداشتم و نتمو روشن کردم پنج تا پیام از حسین
سلام عزیزدلم
خوبی فداتشم
رسیدی
هر وقت رسیدی پیام بده
منتظرتم خوشگل خانم
با خواندن پیاماش قند تو دلم آب میشد
چقدر خوب بلد بود حرف بزنه
اول بخاطر تنهاییام باهاش چت میکردم بعدش کم کم ازش خوشم آمد و حالا دیگه دوسش دارم
ادامه دارد