منم از فرصت استفاده کردمو همین طور ک ب پهلو جلوم خوابیده بود دوباره داخلش کردم ک روتختی رو چنگ زدو سرشو تو بالشت فرو کرد 

 

 

««رها »»

باورم نمیشد آنقدر درد داشته باشه دوباره توم کرد و آروم شروع کرد ب تلمبه زدن کم کم دردمو فراموش کردمو رهای رها شده بودم با لذت اه و ناله میکرد 

ک احساس کرد از ی ساختمون بلند پرت شدم پایین کل بدنم می‌لرزید و بی حال شده بودم

علیرضا: اوه شت زود بود ها 😂

اینو گفتو خندید 

منم خندم گرفت و باهم خندیدیم 

داشتم  می‌خندیدم ک زیر دلم تیر کشید تا ب خودم آمدم 

فهمیدم علیرضا شروع کرده ب تندو سنگین تلمبه زدن 

اشک توی چشمام جمع شده بود خیلی درد داشت  با بغض نالیدم 

آروم  ترو خدا آروم درد داره 

ب حرفم توجه نکردو ادامه داد ک سرمو توش بالش فرو کردم 

موهامو چنگ زدو کنار گوشم زمزمه کرد 

میخام صداتو بشنوم 

بعد دوباره شروع کرد. ب تلمبه زدن هر دوتامون خیس عرق شده بودیم سینه هام قاب دستاش بودو تلمبه میزد دیگه کاملا داشتم لذت می‌بردم ک شروع کرد ب آروم تلمبه زدن 

ک گفتم 

ن ن علیرضا تند لطفاً 🥹

_تا همین الان ک میگفتی آروم چی شد پس

علیرضااااااا عشقم تندتر😈😁

نزاشت حرفم تموم بشه ک مردونگیشو در آورد و محکم دوباره واردم کرد ک جیغی زدم

 

ادامه دارد پارت بعد