_خوب سگ خجالت می‌کشیدم

مهم نیست الان خجالت نکش

اینو گفتم شروع کردم ب تلمبه زدن انگشتمم گذاشته بودم رو پلاک ک بیرون نیاد

««رها»»

علیرضا شروع کرد ب تلمبه زدن دیگه هیچ دردی نداشتم همش شده بود لذت خالص لذتی ک قابل توصیف نبود 

علیرضا تلمبه میزد و من فقد براش ناله میکردم 

دیگه حتی پشتمم درد نمی‌کرد 

احساس کردم دارم سقوط میکنم ک علیرضا مردونگیشو کشید بیرون و بهم نگاه کرد

چی کار می‌کنی ادامه بده

_خوشگلم هنوز زوده

اینو گفتو ی اسپنک محکم زد روی لمبه سمت راستم

_رها جونم فشار بده پلاک بیا بیرون

نمیخام دردم میگیره

_اگه خودم بکشم بیشتر دردت میگیره در ضمن الان دیگه بهش عادت کردی درد ندارع فشار بده

منم شروع کردم فشار دادن ک پلاک در امدو افتاد پایین آمدم تکون بخورم ک علیرضا گفت

کجا کوچولو هنوز تموم نشده و بعدش خندید

با ترس بهش نگاه کردم ک روان کننده رو رو دستش ریخت و ب مردونیگش و سوراخ من مالید برای بار    چندم مرمورم شد 

همینجوری شوکه بهش نگاه میکردم  ک سر مردونگیشو احساس کردم اولش درد داشت وقتی شروع کرد ب بازی دادن مردونگیش دردم کم کم داشت گم میشد

خودمو شل کردم ک کل مردونگیشو  فشار داد توم حالا دیگه من بودم در حال درد کشیدن و اون در حال لذت بردن

از ته دلم از عمق وجودم ناله کردم و اخخ گفتم 

ک علیرضا با چشمای خمارش برندازم میکردو جونننن کشداری گفت 

دستاشو گذاشت دو طرف کمر باریکم و  

روم خم شد خودشو کشید عقب در حدی ک فقد سرش توم بود و یهو با ی تلمبه محکم عمیق توم تلمبه زد ک جیغ زدم

علیرضا لطفاً اینجوری نه خیلی درد داره

_هیشششش خانمم شل کن تا ابم بیاد وگرنه تا صبح باید سرویس بدی ها

وای نه علیرضا من نمیتونم

_دختر خوبی باش زودی تمومش میکنم

 

لطفاً آروم بزن

_فقد آروم باش

اینو گفتو دوباره کارشو تا چهار بار انجام داد دیگه واقعا سوراخ ک-+ونم می‌سوخت دیگه نیمتونیستم تحمل کنم ک علیرضا  ویبراتو ک قبلا بهم نشون داده بودو از کشوی کنار تخت در آورد 

و گذاشت بالای بهشتم

ی کم ک گذشت دیگه هیچ دردی وجود نداشت هم لرزش ویبراتور و هم حرکات علیرضا منو به اسمونا میبرد 

توی بهشت بودم با این همه لذت

 

ادامه‌ دارد